رمان یک زندگی کوچک در مورد زندگی 4 دوست از زمان دانشگاه تا میانسالی است. البته نقش اصلی داستان وکیلی به نام جود است که سرگذشتی اسرارآمیز دارد. یکی از پاهای او لنگ می زند و از مشکلات جدی در ستون فقرات خود رنج می برد که گویا مربوط به یک تصادف در کودکی او است. او حتی گاهی به خود آسیب می زند و یکی از افراد مجهول گروه است.
سایر اعضای گروه شامل مالکوم، یک معمار از خانواده ای متمول، جی بی، نقاشی هاییتی تبار و ویلم، یک هنرپیشه بلند پرواز هستند. ویلم و جود به دلیل یتیم بودن و و هم خانه شدن پس از فارغ التحصیلی، ارتباط نزدیک تری با یکدیگر دارند. اگرچه به نظر می رسد جود با دوستانش بسیار صمیمی و نزدیک است، اما اصلا قادر به فاش کردن هیچ یک از جزئیات زندگی خود نیست.
جود در حالی در حرفه خود پیشرفت می کند، یک رابطه والد فرزندی بین او و استاد سابقش هارولد و همسر او جولیا شکل می گیرد. آن ها جود را در سن سی سالگی به فرزندی قبول می کنند. اگرچه جود راضی به نظر می رسد، اما میزان خود آزاری او پس از این قضیه بیشتر می شود، زیرا خود را لایق توجه و محبت نمی داند. در همین حال سایر دوستان او در حال پیشرفت در حرفه خود هستند و هر یک پله های موفقیت را یکی پس از دیگری طی می کنند. اما جی بی که حالا یک هنرمند موفق است به شیشه اعتیاد پیدا کرده است.
نقد و بررسیها2